مهری مهرنیا یکی از نخستین زنان بازیگر حرفهای در تئاتر و سینمای ایران بود. او در طول حدود پنج دهه فعالیت، به چهرهای شناختهشده در میان هنرمندان نسل طلایی تبدیل شد. زندگی او داستانی از عشق به هنر، تلاش خستگیناپذیر و در نهایت، تنهاییِ خاموش است. با وجود نقشهای ماندگارش در آثار شاخص تاریخ سینما، سالهای پایانی عمرش در انزوا و بیمهری گذشت.
تولد و آغاز زندگی هنری
مهری مهرنیا با نام اصلی فاطمه مرموزیان در نهم آبان ۱۲۹۶ در آلاشت سوادکوه به دنیا آمد. هرچند در شناسنامه، این تاریخ ثبت شده بود، خودش باور داشت که در واقع سال ۱۳۱۰ متولد شده است. او از کودکی به موسیقی و نمایش علاقهمند بود و در دوران نوجوانی با اجرای نمایشهای مدرسهای استعدادش را نشان داد.
در سال ۱۳۲۶ به جامعه باربد، یکی از نخستین مؤسسات هنری مدرن ایران، پیوست. کمی بعد در سال ۱۳۲۷ فعالیت حرفهای خود را بر صحنه تئاتر آغاز کرد. همین تجربهها مسیر ورود او به سینما را هموار کرد.

ورود به سینما و دوران شکوفایی
مهری مهرنیا در سال ۱۳۳۹ با فیلم «بچهننه» وارد دنیای سینما شد. حضور او در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی با فیلمهایی ادامه یافت که هر یک نشانگر تغییرات بزرگ در سینمای ایران بودند. او در فیلم «خشت و آینه» ساخته ابراهیم گلستان (۱۳۴۴) در نقش زنی ساکت اما تأثیرگذار ظاهر شد؛ نقشی که در حافظه سینمای ایران ماندگار شد.
در ادامه، در آثاری چون «آرامش در حضور دیگران» (ناصر تقوایی – ۱۳۵۱) و «شازده احتجاب» (بهمن فرمانآرا – ۱۳۵۳) بازی کرد. بازیاش در این فیلمها ترکیبی از احساس و قدرت بود. او از معدود بازیگران زن آن دوران بود که میتوانست از نقشهای فرعی چهرهای ماندگار بسازد.
پس از انقلاب نیز فعالیتش را ادامه داد. از فیلمهای شاخص او در سالهای بعد میتوان به «هیولای درون» (۱۳۶۲)، «اتوبوس» (۱۳۶۴)، «جهیزیهای برای رباب» (۱۳۶۶)، «روسری آبی» (۱۳۷۳)، «کلاهقرمزی و پسرخاله» (۱۳۷۳)، و «ازدواج به سبک ایرانی» (۱۳۸۳) اشاره کرد. آخرین حضور سینماییاش نقش کوتاهی بود در فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» (کمال تبریزی – ۱۳۸۶).
طی نیم قرن فعالیت، در بیش از ۴۰ فیلم بازی کرد و یکی از زنان پرتلاش و بیادعا در تاریخ سینمای ایران باقی ماند.
سالهای پایانی و رنج تنهایی
زندگی مهری مهرنیا در سالهای پایانی با دشواری همراه بود. او که در جوانی ستایش میشد، در پیری به فراموشی سپرده شد. در میانسالی از همسرش جدا شده بود و فرزندی نداشت. با اینحال، همواره با احترام از گذشته یاد میکرد.
سالهای آخر عمر را در آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک گذراند. در مصاحبهای با خبرگزاری ایسنا در سال ۱۳۸۶، همزمان با روز مادر، از بیمهری اهالی سینما شکایت کرد و گفت:
«تا سرپایی و کاری میکنی، همه دور و برتاند؛ اما وقتی افتادی، کسی نگاهت هم نمیکند.»
این جمله در رسانهها بازتاب زیادی داشت و نمادی شد از فراموشی هنرمندان قدیمی.
مهری مهرنیا در ۳۰ بهمن ۱۳۸۷ در سن ۹۱ سالگی بر اثر کهولت سن در بیمارستان باهر تهران درگذشت. پیکرش در سکوت و با حضور اندک دوستان قدیمیاش به خاک سپرده شد.

جمعبندی و میراث هنری
مهری مهرنیا نماد نسل هنرمندانی است که با کمترین امکانات، سنگ بنای سینمای ایران را گذاشتند. او از دوران تئاتر سنتی تا فیلمهای ناتورالیستیِ موج نوی ایران را تجربه کرد. در سینما، اغلب نقش زنانی صبور، مادران سختکوش و گاه شخصیتهای خاموش اما قدرتمند را ایفا میکرد.
هرچند در سالهای آخر فراموش شد، اما نقشآفرینیهایش در فیلمهایی چون «خشت و آینه» و «روسری آبی» هنوز در حافظه دوستداران سینما زنده است.
مرگ او یادآور تلخ حقیقتی است که بسیاری از هنرمندان در سکوت با آن روبهرو میشوند. نام مهری مهرنیا نهتنها یادآور یک بازیگر، بلکه یادگار نسلی از زنان جسور و بیادعای ایرانی است که راه را برای دیگران گشودند.
برای مطالعه بیشتر:
حلیمه سعیدی: بانوی طنز ایران – از قزوین تا قلب مخاطبان با نقشهای ماندگار
این پست چقدر برایتان مفید بود؟
برای امتیاز دادن، روی یک ستاره کلیک کنید!
میانگین امتیاز: ۰
تا کنون هیچ رأیی ثبت نشده است! اولین نفری باشید که به این مطلب امتیاز میدهد.
متأسفیم که این مطلب برای شما مفید نبود!
اجازه دهید این مطلب را بهتر کنیم!
به ما بگویید چگونه میتوانیم این مطلب را بهتر کنیم؟




