پوری بنایی از نامهای درخشان و ماندگار سینمای ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی است.
او از نخستین زنان بازیگر بود که با استعداد طبیعی و ظرافت چهرهاش، ترکیب تازهای از زن هنرمند و مستقل ایرانی را در پرده سینما به نمایش گذاشت.
در کنار ستارگان بزرگی چون بهروز وثوقی، محمدعلی فردین و ناصر ملکمطیعی بازی کرد و یکی از نمادهای سینمای کلاسیک ایران لقب گرفت.
اما زندگی او، فراتر از شهرت سینمایی، داستانی از عشق، جدایی و انتخابهای سخت هم بود.
تولد و دوران کودکی
صدیقه بنایی با نام هنری پوری بنایی در ۱۹ مهر ۱۳۱۹ در اراک متولد شد.
او در پنجسالگی همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و در خانوادهای هنردوست و پرجمعیت رشد یافت.
پوری شش خواهر و یک برادر دارد. یکی از خواهرانش، اکی بنایی، خواننده ترانههای معروفی همچون گل پامچال و رشیدخان بود.
دوران کودکیاش با شور و علاقه به موسیقی و نمایش همراه بود. از همان دوران ابتدایی در نمایشهای مدرسه شرکت میکرد و به گفته خودش «هر چیزی که رنگ هنر داشت، دلش را میبرد».

گامهای نخست در هنر
پس از پایان دورهی ابتدایی، پوری بنایی به هنرستان خیاطی رفت و مدتی در زمینه طراحی و دوخت فعالیت کرد.
اما شوق هنریاش او را به کلاسهای هنری کشاند. او مدتی زیر نظر لیلی لازاریان، رقص باله آموخت و سپس دو سال نیز سنتور نواخت.
این روح جستوجوگر، او را در نهایت به دنیای سینما رساند.
در دههی چهل، بنایی نخستین نقشهای جدی خود را ایفا کرد، اما شهرت واقعیاش در سال ۱۳۴۸ با فیلم قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی رقم خورد.
او در نقش «اعظم»، خواهر فری (بهروز وثوقی)، تصویری پرقدرت از زن قربانی و رنجدیدهای ارائه داد که هنوز در ذهن سینمادوستان باقی است.
یک سال بعد با حضور در فیلم کوچه مردها ساختهی سعید مطلبی، جایگاهش را در میان ستارگان تثبیت کرد.
در دوران اوج، پوری بنایی با چهرههایی چون محمدعلی فردین، ایرج قادری، بهمن مفید و ناصر ملکمطیعی همبازی بود.
چهرهی آرام و صدای گرمش باعث میشد نقشهای احساسی و دراماتیک را به بهترین شکل ایفا کند.

رابطه با بهروز وثوقی و زندگی خصوصی
بخش مهمی از خاطرات و روایتهای پیرامون پوری بنایی، به رابطه عاشقانه او با بهروز وثوقی برمیگردد.
او در گفتوگویی صادقانه از نامزدی پنجسالهاش با بهروز وثوقی سخن گفته است. رابطهای که سرانجام به جدایی انجامید.
در پادکست مستند «قیصر»، او با لحنی صمیمی میگوید:
«من با بهروز نامزد بودم و عشق عمیقی بینمان بود، اما قسمت ما نبود… وقتی مردی که پنج سال از عمرت را پایش میگذاری، با صمیمیترین دوستت ازدواج میکند، همان بهتر که همسرش نشوی.»
او در همان گفتوگو از گوگوش بهعنوان دوستی یاد میکند که در نهایت باعث شد مسیر زندگیاش تغییر کند.
پس از این جدایی، پوری بنایی دیگر ازدواج نکرد و زندگی آرامی را دور از هیاهوی رسانهای ادامه داد.

سالهای پایانی و جمعبندی
پس از انقلاب، بنایی برای مدتی از سینما فاصله گرفت.
با وجود پیشنهادهای متعدد، ترجیح داد در سکوت زندگی کند. تا دههی ۱۳۷۰ فقط در چند پروژه محدود مانند مریم و مانی (۱۳۵۷) و حضور افتخاری در شیرین (۱۳۸۷) ساختهی عباس کیارستمی بازگشت.
با این حال، جایگاه او در ذهن سینمادوستان همچنان پایدار ماند؛ زنی که بدون اغراق، یکی از چهرههای اصیل و شریف دوران طلایی سینمای ایران بود.
پوری بنایی نه تنها بازیگری بااستعداد، بلکه نمونهای از زنان مستقل و هنرمندی بود که در محدودیتهای زمانهشان، راه خود را ساختند.
او همواره عنوان میکرد دلش برای سینمای ایران تنگ میشود اما از هیچچیز پشیمان نیست.
زندگی او، الگویی از پشتکار، فروتنی و عشق واقعی به هنر است.
برای مطالعه بیشتر:




